کد مطلب:161260 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:148

اهل بیت در مدینه
بعد از آنكه كاروان از كربلا به سوی مدینه حركت نمود و به نزدیكی های مدینه رسیدند، حضرت سجاد علیه السلام فرمودند تا بار از شتران برداشته، خمیه ها را برافراشته و اهل حرم در آن خیمه ها فرودآیند. امام علی بن الحسین علیه السلام، شاعری بنام بشیر بن جذلم را طلبید و فرمود: «خدای متعال پدرت جذلم را رحمت كند شاعری نیكو بود. آیا تو را از شعر بهره ای هست؟» عرض كرد: آری یابن رسول الله. امام فرمودند: «هم اكنون وارد شهر مدینه شو و خبر شهادت اباعبدالله علیه السلام و ورود ما را به مردم ابلاغ كن». بشیر می گوید: بر اسب خویش سوار شدم و با شتاب وارد شهر مدینه شدم و به جانب مسجد نبوی رفتم. وقتی به آنجا رسیدم، با صدایی بلند به مردم گفتم: این علی بن الحسین علیه السلام است كه با عمه ها و خواهرانش در بیرون شهر مدینه فرودآمده اند و من فرستاده ی اویم كه شما را از ماجرایی كه بر آنان رفته است، آگاه سازم. وقتی این خبر را به مردم رساندم، در مدینه هیچ زنی نماند، مگر اینكه از خانه خود بیرون آمد در حالیكه زاری می كرد و می گریست و من همانند آن روز را بیاد ندارم كه گروه بسیاری از مردم، یكدل و یكزبان


گریه كنند و بر مسلمانان تلختر از آن روز را ندیدم. [1] .

بعد از آنكه مردم مدینه به خیمه های علی بن الحسین علیه السلام رسیدند، مردی منبری آورد و آن حضرت بر آن نشست در حالیكه اشك از دیدگانش جاری بود، خطبه ای خواند كه پس از حمد و ثنای خداوند، مردم را متوجه ماجرا كرده و شهادت امام حسین علیه السلام و ستمی كه بر آنها رفته است را یادآور شدند. [2] .

عمرو بن علی بن الحسین علیه السلام می گوید: پس از شهادت امام حسین علیه السلام، زنان بنی هاشم مدتها لباس سیاه بر تن كرده بودند؛ از سرما و گرما پروایی نداشتند و برای امام حسین علیه السلام و دیگر شهدای كربلا عزاداری می كردند و علی بن الحسین برای آنان غذا تهیه می نمود. [3] .


[1] نفس المهموم، ص 467.

[2] لهوف، ص 84.

[3] بحارالأنوار، ج 45، ص 128.